آقا جان ! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره و پاره پاره پنهان بماند ، حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد …
مهدی جان!
سئوالی ساده دارم از حضورت …. من آیا زنده ام وقت ظهورت ….. اگر که آمدی من رفته بودم …. اسیر سال و ماه و هفته بودم ….. دعایم کن دوباره جان بگیرم ….. بیایم در رکاب تو بمیرم
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات ….. بر جان و دل صبور مهدی صلوات ….. تا امر فرج شود مهیا بفرست ….. بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ….. چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ….. خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ….. خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی …… برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ….. برای عده ای چه خوب شد نیامدی …… تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ….. دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند ….. ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد
سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت ای گل زهرا ….. به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد واژه ها را شست و انتظار را تفسیر کرد ولی افسوس …..
* التماس دعا*